دوره 04، شماره 2 ، پاییز و زمستان 1388، ، صفحه 3-20
چکیده
جمهوری افلاطون بیتردید یکی از تأثیرگذارترین نوشتهها در تاریخ فلسفه و مخصوصاً در فلسفه سیاست است. در عین حال که تقریباً همه شاخههای فلسفه از هستیشناسی و معرفتشناسی گرفته تا علمالنفس و ...
بیشتر
جمهوری افلاطون بیتردید یکی از تأثیرگذارترین نوشتهها در تاریخ فلسفه و مخصوصاً در فلسفه سیاست است. در عین حال که تقریباً همه شاخههای فلسفه از هستیشناسی و معرفتشناسی گرفته تا علمالنفس و تعلیم و تربیت در این نوشته افلاطون مورد بحث قرار گرفتهاند، موضوع محوری آنرا «عدالت» تشکیل میدهد. از سوی دیگر در میان انواع حکومتها که افلاطون در کتاب هشتم جمهوری بر میشمارد، دموکراسی را یکی از حکومتهای بد معرفی میکند. به نظر او دموکراسی ـ که از تحول الیگارشی پدید میآید ـ نه تنها از جنگ و نارضایتی زاده میشود، بلکه به واسطه مدیریت نادرستِ دو مقوله آزادی و برابری سرانجام به ضد خودش، یعنی حکومت استبدادی، تبدیل میشود. مخالفت افلاطون با دموکراسی، که در واقع ناظر بر نوع خاصی ازآن میباشد، نشان میدهد که ملازمهای ضروری میان عدالت و صلح از یک طرف و دموکراسی از طرف دیگر وجود ندارد. در این مقاله، پس از بیان نظر افلاطون درباره عدالت، صلح و دموکراسی، نشان خواهیم داد که او چه چیزهایی را از پیش شرطهای رسیدن به عدالت و صلح بر میشمارد.