کارل ولمن
چکیده
زیر بنای این مقاله دو نظریهای است که نویسنده همین مقاله در کتابهای قبلی خود تحلیل و بررسی نمودهاست. نظریهی اول تحلیل مفهومی حقوق است که نویسنده آنرا مجموعهای از نظرات هوهفیلدی( hohfeldian) میداند ...
بیشتر
زیر بنای این مقاله دو نظریهای است که نویسنده همین مقاله در کتابهای قبلی خود تحلیل و بررسی نمودهاست. نظریهی اول تحلیل مفهومی حقوق است که نویسنده آنرا مجموعهای از نظرات هوهفیلدی( hohfeldian) میداند که در دعاوی میان افراد سلطه را به ذیحق واگذار میکند. دومین فرض این مقاله نظریه نویسنده در مورد مبانی اخلاق است که آنها را مبانی عملی و دو وجهی از نظر اجتماعی میداند. این مقاله با در نظر گرفتن این فرضیات به تحلیل دو حق بینالمللی میپردازد. اول، حق داشتن دین یا پذیرفتن یک دین و یا یک اعتقاد خاص از روی میل و رغبت و دوم، حق بینالمللی اظهار دین از طریق عبادت، مراعات، رعایت و یا تعلیم آن. هر دوی این حق از جمله آزادیهایی هستند از دولت انتظار میرود بهصورت غیرمداخلهگرایانه در حفظ آنها بکوشد و یا از انقراض آن جلوگیری کند. این مقاله در ادامه بهبررسی مبانی اخلاقی این دو حق و یا بهعبارتی بررسی مهمترین استدلالهای اخلاقی در مورد بهرسمیت شناختن و حفظ این دو حق مذهبی در نظام حقوق بینالمللی میپردازد و این نظریه را مطرح میکند که مبانی نظری این حقوق مشابه یکدیگر هستند و با بعضی از اهداف نظام بینالمللی من جمله ارتقای صلح بینالمللی نیز همخوانی دارند. در این مقاله این مسئله نیز مورد بررسی قرار میگیرد که چگونه حق جنجالی تغییر دین و یا ترغیب دیگران به تغییر دین با این دو حق یعنی حق داشتن و یا پذیرفتن یک دین و یا ابراز آن همخوانی دارد. در این مقاله استدلالهای عده زیادی که که این حقوق را انکار میکنند نیز مورد بررسی قرار خواهد گرفت و نویسنده استدلال میکند که اگر برداشت صحیحی از این حقوق وجود داشته باشد از نظر اخلاقی کاملا توجیه پذیرند. در پایان این مقاله مجددا به بررسی این سوال میپردازد که آیا حق داشتن یا پذیرفتن یک دین خاص همچنین حق اظهار آن باعث تهدید صلح جهانی و یا افزایش آن میشود و در جواب این سوال استدلال میکند که اگرچه این حقوق تا حدی این صلح را به خطر میاندازند اما اگر همگان به این حقوق احترام بگذارند در نهایت باعث حفظ و افزایش صلح در داخل کشورها و صلح بینالمللی خواهد شد. بهعنوان نتیجهگیری این مقاله دو رابطه مهم بین حقوق مذهبی و صلح بینالمللی را مورد اشاره قرار میدهد و این گونه استدلال میکند که این دو حق به صلح منجر خواهد شد به شرط آنکه همگان این حقوق را مورد احترام قرار دهند و این واقعیت یکی از دلایل و مبانی اخلاقی این حقوق در نظام بینالمللیاست.