ساموئل چِنگ
چکیده
حق آزادی مذاهب و یا باورها از زمان آغاز دوران مدرن حقوق بینالملل در ابزارهای حقوق بشری به خوبی پایه گذاری شده است. هرچند، آزادی درونی عقیده مورد اعتراض قرار نگرفته است، توانایی آشکار کردن این باورها ...
بیشتر
حق آزادی مذاهب و یا باورها از زمان آغاز دوران مدرن حقوق بینالملل در ابزارهای حقوق بشری به خوبی پایه گذاری شده است. هرچند، آزادی درونی عقیده مورد اعتراض قرار نگرفته است، توانایی آشکار کردن این باورها به طور عمومی به محدودیتهایی برای اهداف خاصی نظیر امنیت عمومی و نظم، سلامت، اخلاق، حقوق اساسی و آزادیهای دیگر تبدیل شده است. میزانی از این محدودیتها در اعمال مذهبی تحت قوانین حقوق بشر بینالمللی ممکن است قابل پذیرش بوده و همچنان مورد بحث قرار بگیرد. از آنجا که آزار و شکنجه به دلایل مذهبی یکی از پنج زمینه مندرج در کنوانسیون 1951 مربوط به وضعیت پناهندگان است، حقوق بینالمللی پناهندگان نقش مهمی در حفاظت از آزادی مذهبی ایفا کرده است. تا چه میزانی از اعمال محدودیت بر اعمال مذهبی مجاز است؟ و چه میزانی از این محدودیتها به سطح آزار و شکنجة نیازمند حمایت بینالمللی میرسد؟ بررسی قوانین پناهندگی دولتهایی که ادعاهای مرتبط به مذهب را مورد قضاوت قرار میدهند، کمک خواهد کرد مرزهای مبهم تعریف آزار و شکنجه در بستر اعمال مذهبی تشخیص داده شود و برخی از عوامل و گرایشات که بر تصمیمگیری پناهندگان تاثیر میگذارد را مشخص میکند. قسمت اول مقاله ، مرور کلی بر حقوق بینالملل پناهندگان را در رابطه با مذهب ارائه میدهد و زمینه وستفالی را که در آن ایجاد شده است را توصیف میکند. دوران مدرن حقوق بینالملل به شدت تحت تاثیر جنگهای مذهبی و اصل کویوس رجیو، ایوس رلیجیو (Cuius Regio, Eius Religio) قرار گرفت - کسی که حکومت او دین اوست – این اصل بر احترام به حاکمیت ملی و عدم دخالت در امور مذهبی دولت به عنوان ضرورت ثبات بین المللی تاکید دارد. قانون بین المللی پناهندگان که در اصل در واکنش به جنگ جهانی دوم و هولوکاست توسعه یافته است، تلاش میکند که احترام به حاکمیت ملی همراه با حمایت از دغدغههای بشر دوستانه را از طریق اعمال این حمایتها به افراد خارج از کشورشان به تعادل برساند. قسمت دوم مقاله قوانین پناهندگان که در آن محدودیتهای مذهبی یک ترس شناخته شده نسبت به آزادی و اذیت را شامل میشود، تفسیر می کند و مسائل مهمی که مرز آزادی و اذیت را تشکیل میدهند، برجسته میکند. چگونه قوانین پناهندگی تبعیض را تشخیص داده و حمایت بینالمللی در برابر آزار و اذیت را شایسته نمیداند؟ آیا پناهندگان میتوانند از معضلاتی که زندانیان درگیر آنان هستند، دوری کنند. مانند اینکه هویت و اعتقاداتشان را انکار کنند و یا با اذیت و آزار مواجه شوند و آیا اعمال یک دیدگاه اخلاقی آسیب جدی یا شدیدی را به همراه خواهد داشت؟ چه تفاوتی باید بین دولتهای مذهبی که مذهب خاصی را از طریق قوانین شرعی و یا دیگر قوانین مذهبی مبنای دولت قرار میدهند، [با دیگر دولتها] قائل شد؟ آیا آزار و شکنجه میتواند توسط عاملان غیر دولتی یا افراطیان مذهبی اعمال شود و آیا خشونتهای فرقهای غیردولتی به قوانین پناهندگان مربوط میشود؟ قسمت سوم مقاله بر روی ارتباطات درهم آمیخته میان دین، سیاست، اقتصاد و فرهنگ در پرتو توجه به این واقعیت که مذاهب از پیروان خود انجام برخی از اعمال را میخواهند و برخی از استانداردهای رفتار اجتماعی را [برای آنها] تعیین میکنند، تمرکز میکند. این بخش ارتباط بین دولتها و مذاهب را مورد بررسی قرار میدهد و بررسی میکند آیا و چگونه حقوق بینالملل پناهندگان مدارای دینی و تنوع مذهبی را ترویج میکند.