بیبهرگی حقوق بشر از مبانی فلسفی و انسانشناختی مایه ضعف، سستی و آسیبپذیری آن است. به این پرسش که از لحاظ منطقی چگونه از انسان بودن انسان به صاحب حق بودن او میرسیم، پاسخهای متعدد داده شده است. باور ...
بیشتر
بیبهرگی حقوق بشر از مبانی فلسفی و انسانشناختی مایه ضعف، سستی و آسیبپذیری آن است. به این پرسش که از لحاظ منطقی چگونه از انسان بودن انسان به صاحب حق بودن او میرسیم، پاسخهای متعدد داده شده است. باور به حقوق طبیعی توجیهی است که طرفدارانی صاحب نام دارد. البته بر سر راه مدافعان حقوق طبیعی چالشهای بعضاً جدی وجود دارد؛ اما در عین حال میتوان با اعتقاد به حقوق طبیعی به عنوان یک مبنای حقوق بشر، دستهای از حقوق بشر را روایتی نو از آن دانست. ادعای این مقاله آن نیست که میان حقوق طبیعی و حقوق بشر نسبت «این همانی» وجود دارد. مفهوم حقوق بشر متفاوت از حقوق طبیعی است. سخن در رابطه وثیقی است که میان حقوق بشر امروزی و نظریه اولیه حقوق طبیعی که رد پای آن را در حقوق اسلام نیز میتوان دید، وجود دارد. تا جایی که میتوان حقوق طبیعی را مبنا و توجیهگر بسیاری از حقهای مصرح در اسناد بینالمللی حقوق بشر دانست.
بیبهرگی حقوق بشر از مبانی فلسفی و انسانشناختی مایه ضعف، سستی و آسیبپذیری آن است. به این پرسش که از لحاظ منطقی چگونه از انسان بودن انسان به صاحب حق بودن او میرسیم، پاسخهای متعدد داده شده است. باور ...
بیشتر
بیبهرگی حقوق بشر از مبانی فلسفی و انسانشناختی مایه ضعف، سستی و آسیبپذیری آن است. به این پرسش که از لحاظ منطقی چگونه از انسان بودن انسان به صاحب حق بودن او میرسیم، پاسخهای متعدد داده شده است. باور به حقوق طبیعی توجیهی است که طرفدارانی صاحب نام دارد. البته بر سر راه مدافعان حقوق طبیعی چالشهای بعضاً جدی وجود دارد؛ اما در عین حال میتوان با اعتقاد به حقوق طبیعی به عنوان یک مبنای حقوق بشر، دستهای از حقوق بشر را روایتی نو از آن دانست. ادعای این مقاله آن نیست که میان حقوق طبیعی و حقوق بشر نسبت «این همانی» وجود دارد. مفهوم حقوق بشر متفاوت از حقوق طبیعی است. سخن در رابطه وثیقی است که میان حقوق بشر امروزی و نظریه اولیه حقوق طبیعی که رد پای آن را در حقوق اسلام نیز میتوان دید، وجود دارد. تا جایی که میتوان حقوق طبیعی را مبنا و توجیهگر بسیاری از حقهای مصرح در اسناد بینالمللی حقوق بشر دانست.