آیا خودشناسی از جسم و مشخصات بیرونی ما نشئت میگیرد یا خصوصیات درونی، منش انسانی، خلق و خوی فردی نیز در آن سهیماند؟ دیگران ما را چگونه میشناسند؟ معیارهای مشترک خودشناسی و دیگرشناسی چیست؟ در پی این ...
بیشتر
آیا خودشناسی از جسم و مشخصات بیرونی ما نشئت میگیرد یا خصوصیات درونی، منش انسانی، خلق و خوی فردی نیز در آن سهیماند؟ دیگران ما را چگونه میشناسند؟ معیارهای مشترک خودشناسی و دیگرشناسی چیست؟ در پی این پرسشهاست که درک از خویشتنِ خویش با خودآگاهی و ادراک «غیر من» یا «غیر خود» ارتباط مییابد. در این مقاله، علاوه بر سؤالات فوق در صدد پاسخ گویی به آن هستیم که اگر، به طور مثال، اصل «وجود ادراک است» یا وجود به معنای «شیء مدرک» را از بارکلی بپذیریم، آنگاه وقتی میگوییم «من حق دارم» یا «این مالِ من است» یا «خودم را میشناسم»، این «من» و «خود» چیست. خواه وجود ماده را منتفی بدانیم و قائل به ظاهر و نمود یا نمود بیبود باشیم، و خواه قائل به ماده و اصالت آن باشیم و جسم را در قالب بدن انسان به عنوان بود و وجود او قبول کنیم، باید قبل از آن ثابت کنیم که محملِ حقی که بر «من» تعلق میگیرد، کجاست. «من» توسط چه نحلههای فکری و متفکرانی مطرح بوده و آیا از طریق فلسفی قابل تعریف است؟